مرد عاشق تا وقتی ازدواج نکرده نا تمام است
وقتی که ازدواج کرد کارش تمام است
غضنفردستش شکسته بوده، میره دکتر، دستشو گچ می گیرن.
غضنفر از دکتر می پرسه: آقای دکتر! بعد از اینکه گچ دستمو باز
کنم آیا می تونم سنتور بزنم؟
دکتر می گه: البته، حتماً.
غضنفر می گه: چه عالی! چون قبلاً نمی تونستم!
قطعه ای از شاهکار ادبی غضنفر : شب بود
و خورشید به روشنی می درخشید پیرمردی
جوان یکه و تنها با خانواده اش در سکوت
گوش خراش خیابان قدم زنان ایستاده بود
زن: عزیزم! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم چرا می خوای
با من ازدواج کنی، چی گفتی؟
شوهر: آره، خوب یادمه، گفتم: می خواهم یک نفر را در
زندگی خوشبخت کنم.
زن: خوب، پس چی شد؟
شوهر: خوب، خوشبخت کردم دیگه
زن: کیو خوشبخت کردی؟
شوهر: همون بیچاره ای رو که ممکن بود با تو ازدواج کنه
اولی: امان از دست این زنها! زنم تمام دارائی ام را برداشت
و رفت.
دومی: خوش به حالت! زن من تمام دارائی ام رو برداشت
و نرفت!
روباهی به زاغی گفت: چه دمی، چه سری، عجب پایی! زاغ
عصبانی شد و گفت: بیتربیت! خجالت بکش.. اون موقع من
کلاس اول بودم... حالا شوهر دارم!
اگه میدونستی دستای یخ من چقدر محتاج دستای تو
سلامت و شاد و موفق باشید
در پناه یکتای بی همتا
هست هیچ موقع اونا رو تو دماغت نمیکردی بیشعور